خاطرات خوب عید 91
به نام خدای روزهای قشنگ امسال عید یه انرژی و ذوق خیلی خاصی داشتم یه حس قشنگ که ته دل آدم قنج می ره و می لرزه خوشحالم چون همسرم را مجدد به دست آوردم هههه منظورم این نیست که ازش جدا شده بودم ها نههههههههه اما وقتی می بینم چقدر به روحیات و اخلاقیات خوب قبلش برگشته احساس سرمستی می کنم و ازته دلم از خدای مهربون می خوام همیشه کانونمون را گرم و پر آرامش نگه داره چون من عاشقانه خانواده سه نفرمون را دوست دارم و برای حفظش حاضرم هر سختی را به جون بخرم عید امسال سال تحویل ساعت 8:45 بود و من از7 صبح بیدار و در تدارک چیدن سفره هفت سین و آماده شدن به به چه سالی بشه امسال بعد از مراسم روبوسی و عیدی دادن و عیدی گرفتن از بابایی تو با محسن رفتی خون...
نویسنده :
مادر خانومی وآقای پدر
11:58